عاشقی میمرد از عطار نیشابوری الهی نامه 3201

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عاشقی میمرد چون دل زنده داشت

1 عاشقی میمرد چون دل زنده داشت لاجرم چون گل لبی پرخنده داشت

2 سایلی گفتش که این خنده ز چیست خاصه در وقتی که میباید گریست

3 گفت با معشوق خود چون عاشقم میزنم یک دم که صبحی صادقم

4 صبح را خنده صواب آید صواب کو درون سینه دارد آفتاب

5 گرچه من خورشید دارم در میان بر طبق ننهادهام چون آسمان

6 آفتابی هر که را در جان بود گر بخندد همچو صبح آسان بود

7 من که روزم آمد و شب در گذشت یارم آمد رب و یارب درگذشت

8 گر کنم شادی و گر خندم رواست گر گشایم لب و گر بندم رواست

9 چون شود خورشید عزت آشکار هشت جنت گردد آنجا ذره وار

10 بی جهت چندانکه بینی پیش و پس از همه سوئی یکی بینی و بس

11 جمله او بینی چو دایم جمله اوست نیست در هر دو جهان بیرون ز دوست

عکس نوشته
کامنت
comment