1 عشق آمد و شمع خود به پروانه سپرد رندی بگرفت و خوش به میخانه سپرد
2 روزی گویند نعمتاللّه امروز مستانه برفت و جان به جانانه سپرد
1 ظهور سلطنت عشق او است در دو سرا در آن سرا قدمی نه در آن سرا به سرآ
2 چو او است در دو سرا غیر او نمی بینم منم که از دل و جان عاشقم به هر دو سرا
1 حضرت او را به او بینیم ما لاجرم او را نکو بینیم ما
2 آب چشم ما به هر سو رو نهاد غرق دریا مو به مو بینیم ما
1 گر بیازارد مرا موری نیازارم ورا خود کجا آزار مردم ای برادر من کجا
2 نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش تا نگیرد بر سر بازار آزاری تو را