می‌رسد عشق و دل افسرده از بابافغانی شیرازی غزل 345

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

می‌رسد عشق و دل افسرده می‌آرد به جوش

1 می‌رسد عشق و دل افسرده می‌آرد به جوش آه ازین آتش که خون مرده می‌آرد به جوش

2 ما هلاک غمزهٔ آن شوخ و او گرم شکار باز خون صید پیکان خورده می‌آرد به جوش

3 می‌رود مستانه می‌گوید بسوز و دم مزن این سخن‌ها عاشق آزرده می‌آرد به جوش

4 تنگدل ماییم ورنه غنچهٔ او را چه باک زان که جان‌های به لب آورده می‌آرد به جوش

5 رفته بودم در عدم از یک اشارت باز خواند آن مسیحا صد چنین دل مرده می‌آرد به جوش

6 آتشی هست اینکه می‌ریزد فغانی اشک گرم وز جگر این قطرهٔ نشمرده می‌آرد به جوش

عکس نوشته
کامنت
comment