در صدد هلاک من شیوهٔ از اوحدی مراغه‌ای غزل 656

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

در صدد هلاک من شیوهٔ چشم مست تو

1 در صدد هلاک من شیوهٔ چشم مست تو مرد کشی و سرکشی عادت زلف پست تو

2 غیرت دل نشاندم بر سر آتشی دگر هر نفسی که بنگرم با دگری نشست او

3 هر سر مویت، ای پسر، دست گرفته خاطری در عجبم که: چون بود از همه باز رست تو؟

4 مست توام، چه می‌دهی باده به دست مست خود؟ بوسه بده، که نشکند باده خمار مست تو

5 تا به کنون اگر سرم داشت هوای دیگری دست بیار، تا از آن توبه کنم به دست تو

6 با همه زیرکی، نگر: صید تو گشت اوحدی ور تو تویی، در اوفتد پنجه ازو به شست تو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر