جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ببین از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1152

غزل 1152 ام از 6329 غزلیات

ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر

1 ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر اسیر عشق نگردد ز رنج و خواری سیر

2 ز زخم‌های نهانی که عاشقان دانند به خون درست و نگردد ز زخم کاری سیر

3 مقیم شد به خرابات و جمله رندان را خراب کرد و نشد از شراب باری سیر

4 هزار جان مقدس سپرد هر نفسی در آن شکار و نشد جان از آن شکاری سیر

5 مثال نی ز لب یار کام پرشکرست ولیک نیست چو نی از فغان و زاری سیر

6 بگفت تو ز چه سیری بگفتم از جز تو ولیک هیچ نگردم از آنچ داری سیر

7 نه شهر و یار شناسیم ای مسلمانان از آنک نیست دل از جام شهریاری سیر

8 هوای تو چو بهارست و دل ز توست چو باغ که باغ می‌نشود از دم بهاری سیر

9 چو شرمسارم از احسان شمس تبریزی که جان مباد از این شرم و شرمساری سیر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر

شاعر شعر ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر چه کسی است ؟

شاعر شعر ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر چیست ؟

قالب شعر ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر غزل است

مضمون اصلی شعر ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر