- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگرد فتنه میگردی دگربار لب بامست و مستی هوش میدار
2 کجا گردم دگر کو جای دیگر که ما فی الدار غیر الله دیار
3 نگردد نقش جز بر کلک نقاش بگرد نقطه گردد پای پرگار
4 چو تو باشی دل و جان کم نیاید چو سر باشد بیاید نیز دستار
5 گرفتارست دل در قبضه حق گرفته صعوه را بازی به منقار
6 ز منقارش فلک سوراخ سوراخ ز چنگالش گران جانان سبکبار
7 رها کن این سخنها را ندا کن به مخموران که آمد شاه خمار
8 غم و اندیشه را گردن بریدند که آمد دور وصل و لطف و ایثار
9 هلا ای ساربان اشتر بخوابان از این خوشتر کجا باشد علف زار
10 چو مهمانان بدین دولت رسیدند بیا ای خازن و بگشای انبار
11 شب مشتاق را روزی نیاید چنین پنداشتی دیگر مپندار
12 خمش کن تا خموش ما بگوید ویست اصل سخن سلطان گفتار