- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی با همه خویشان گرفته شیوه بیگانگی
2 وحش صحرا گشته و رسوای بازاری شده از هوای خانه او صد هزاران خانگی
3 صاعقه هجرش زده برسوخته یک بارگی عقل و شرم و فهم و تقوا دانش و فرزانگی
4 من ز شمع عشق او نان پارهای میخواستم گفت بنویسید توقیعش پی پروانگی
5 ای گشاده قلعههای جان به چشم آتشین ای هزاران صف دریده عشقت از مردانگی
6 ای خداوند شمس دین صد گنج خاک است پیش تو تا چه باشد عاشق بیچارهای یک دانگی
7 صد غریو و بانگ اندر سقف گردون افکنیم من نیم در عشق پابرجای تو یک بانگی
8 عقل را گفتم میان جان و جانان فرق کن شانه عقلم ز فرقش یاوه کرده شانگی