از هوای شمس از جلال الدین محمد مولوی غزل 2811

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی

1 از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی با همه خویشان گرفته شیوه بیگانگی

2 وحش صحرا گشته و رسوای بازاری شده از هوای خانه او صد هزاران خانگی

3 صاعقه هجرش زده برسوخته یک بارگی عقل و شرم و فهم و تقوا دانش و فرزانگی

4 من ز شمع عشق او نان پاره‌ای می‌خواستم گفت بنویسید توقیعش پی پروانگی

5 ای گشاده قلعه‌های جان به چشم آتشین ای هزاران صف دریده عشقت از مردانگی

6 ای خداوند شمس دین صد گنج خاک است پیش تو تا چه باشد عاشق بیچاره‌ای یک دانگی

7 صد غریو و بانگ اندر سقف گردون افکنیم من نیم در عشق پابرجای تو یک بانگی

8 عقل را گفتم میان جان و جانان فرق کن شانه عقلم ز فرقش یاوه کرده شانگی

عکس نوشته
کامنت
comment