آن تیر بالا را ببین: از اوحدی مراغه‌ای غزل 691

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمان‌ها ساخته

1 آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمان‌ها ساخته از تیر چشم مست خود آهنگ جان‌ها ساخته

2 جان در بلای زلف او تن، مبتلای زلف او در حلقه‌های زلف او، دل خان و مان‌ها ساخته

3 آشفته چون ما کاکلش، بر عارض همچون گلش در چین مشکین سنبلش، حسن ارغوان‌ها ساخته

4 زلفش به عنبر بیختن، استاد در خون ریخت چشمش به سحر انگیختن، بند زبان‌ها ساخته

5 سر پرخروش لعل او، جان باده‌نوش لعل او شکرفروش لعل او، در دل دکان‌ها ساخته

6 دردش بلای ناگهان، مهرش میان دل نهان وانگاه بیرون از جهان، حسنش جهان‌ها ساخته

7 او در نبرد اوحدی، فارغ ز درد اوحدی بر روی زرد اوحدی، از خون نشان‌ها ساخته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر