-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به من نگر که منم مونس تو اندر گور در آن شبی که کنی از دکان و خانه عبور
2 سلام من شنوی در لحد خبر شودت که هیچ وقت نبودی ز چشم من مستور
3 منم چو عقل و خرد در درون پرده تو به وقت لذت و شادی به گاه رنج و فتور
4 شب غریب چو آواز آشنا شنوی رهی ز ضربت مار و جهی ز وحشت مور
5 خمار عشق درآرد به گور تو تحفه شراب و شاهد و شمع و کباب و نقل و بخور
6 در آن زمان که چراغ خرد بگیرانیم چههای و هوی برآید ز مردگان قبور
7 ز های و هوی شود خیره خاک گورستان ز بانگ طبل قیامت ز طمطراق نشور
8 کفن دریده گرفته دو گوش خود از بیم دماغ و گوش چه باشد به پیش نفخه صور
9 به هر طرف نگری صورت مرا بینی اگر به خود نگری یا به سوی آن شر و شور
10 ز احولی بگریز و دو چشم نیکو کن که چشم بد بود آن روز از جمالم دور
11 به صورت بشرمهان و هان غلط نکنی که روح سخت لطیفست عشق سخت غیور
12 چه جای صورت اگر خود نمد شود صدتو شعاع آینه جان علم زند به ظهور
13 دهل زنید و سوی مطربان شهر تنید مراهقان ره عشق راست روز ظهور
14 به جای لقمه و پول ار خدای را جستی نشسته بر لب خندق ندیدیی یک کور
15 به شهر ما تو چه غمازخانه بگشادی دهان بسته تو غماز باش همچون نور