- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مانند سراب بند بر پا بیهوده شدیم دشت پیما
2 بی بحر نموده شکل ساحل بی آب نموده موج دریا
3 سر داده به باد بود و نابود بگرفته ز خاک عرض و پهنا
4 بر اوج رسیده گه ز پستی در پست فتاده گه ز بالا
5 چون ظلمت نیستی درآمد نه ماند رخ و نه ماند سیما
6 در نای دمید دم مغنی لب بست و فرو نشست غوغا
7 عاشق که و عشق چیست؟ دانی درمانده و درد بی مداوا
8 سرگشته مطلب محالیم ای کاش نبود این تقاضا
9 آخر به چه مایه قرب جوییم بال و پر مور و راه عنقا
10 آتش نشود به باد خاموش از سر نرود به فکر سودا
11 چون حق نشود عیان «نظیری » گوییم که لااله الا