1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
2 هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
1 عیب یاران و دوستان هنر است سخن دشمنان نه معتبر است
2 مهر مهر از درون ما نرود ای برادر که نقش بر حجر است
1 نشنیدم که مرغ رفته ز دام باز گردید و سر گفته به کام
2 مرغ وحشی که رفت بر دیوار که تواند گرفت دیگر بار
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم