بفریفتیم از جلال الدین محمد مولوی غزل 1895

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان

1 بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان خوردم دغل گرم تو چون عشوه پرستان

2 دی عهد نکردی بروم بازبیایم سوگند نخوردی که بجویم دل مستان

3 گفتی که به بستان بر من چاشت بیایید رفتی تو سحرگاه و ببستی در بستان

4 ای عشوه تو گرمتر از باد تموزی وی چهره تو خوبتر از روی گلستان

5 دانی که دغل از چو تو یاری به چه ماند در عین تموزی بجهد برق زمستان

6 گر زانک تو را عشوه دهد کس گله کم کن صد شعبده کردی تو یکی شعبده بستان

7 بر وعده مکن صبر که گر صبر نبودی هرگز نرسیدی مدد از نیست بهستان

8 ور نه بکنم غمز و بگویم که سبب چیست زان سان که تو اقرار کنی که سبب است آن

عکس نوشته
کامنت
comment