بیار ساقی باقی بریز برمن حادث از شمس مغربی غزل 53

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

بیار ساقی باقی بریز برمن حادث

1 بیار ساقی باقی بریز برمن حادث میّ قدیم که تا وارم ز دست حوادث

2 چو در زمین دلم تخم مهر خویش فکندی بآب دیده برویان که نیست زرع تو حارث

3 از آن شراب بکنعان نوح اگر برسیدی نگشتی غرقه طوفان چو سام و حام و چو یافث

4 ببوی باده توان مرد و باز زنده توان شد که همچنان که محیط است هست محیی ‌و باعث

5 دلا بخود سفری کن درون خود سفری کن که هیچ کار نیاید ز مرد کاهل ولابث

6 درون مجلس مردان بخور شراب تجلی شراب مرد تجلی بود نه ام خبائث

7 شراب تجلی ز دست خویش دهد دوست از آنکه باده باقی است در فنای تو باعث

8 چو مغربی ز میان شد نشست یار بجایش خوشا کسیکه بود اثرش خلیفه و وارث

عکس نوشته
کامنت
comment