جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

اندیشه از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1122

غزل 1122 ام از 6329 غزلیات

اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر

1 اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر زیرا برهنه‌ای تو و اندیشه زمهریر

2 اندیشه می‌کنی که رهی از زحیر و رنج اندیشه کردن آمد سرچشمه زحیر

3 ز اندیشه‌ها برون دان بازار صنع را آثار را نظاره کن ای سخره اثیر

4 آن کوی را نگر که پرد زو مصورات وان جوی را کز او شد گردنده چرخ پیر

5 گلگونه‌ای کز اوست رخ دلبران چو گل سرفتنه‌ای کز اوست رخ عاشقان زریر

6 خوش از عدم همی‌پرد این صد هزار مرغ از یک کمان همی‌جهد این صد هزار تیر

7 بی‌چون و بی‌چگونه برون از رسوم و فهم بی‌دست می‌سریشد در غیب صد خمیر

8 بی‌آتشی تنور دل و معده‌ها فروخت نان بر دکان نهاده و خباز ما ستیر

9 از لوح خاک ساده دهد صد هزار نقش وز جوش خون ماده دهد صد هزار شیر

10 شییء اللهی بگفتی و آمد ز چرخ بانگ زنبیل برگشا که عطا آمد ای فقیر

11 زفت آمد آن نواله و زنبیل را درید از مطبخ خدای نیاید صله حقیر

12 آن کس که من و سلوی بفرستد از هوا و آنک از شکاف کوه برون می‌کشد بعیر

13 وان کو ز آب نطفه برآرد تهمتنی وان کو ز خواب خفته گشاید ره مطیر

14 اندر عدم نماید هر لحظه صورتی تا این خیالیان بشتابند در مسیر

15 فرمان کنم چو گفت خمش من خمش کنم خود شرح این بگوید یک روز آن امیر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر

شاعر شعر اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر چه کسی است ؟

شاعر شعر اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر چیست ؟

قالب شعر اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر غزل است

مضمون اصلی شعر اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر