ای ترک، دل ما را خوش‌دار از اوحدی مراغه‌ای غزل 672

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

ای ترک، دل ما را خوش‌دار به جان تو

1 ای ترک، دل ما را خوش‌دار به جان تو مگذار تن مارا لاغر چو میان تو

2 چون سرو روان داری قدی به خرامیدن و آن روی چو گل خندان بر سرو روان تو

3 ابرو چون کمان سازی، تا تیر غم اندازی گر زخم خورم، باری، از تیر و کمان تو

4 هر چند فراخ آمد صحرای جهان بر من هر لحظه به تنگ آیم زان تنگ دهان تو

5 دل خواسته‌ای از من، نتوان به تو دل دادن زیرا که: چو بگریزی کس نیست ضمان تو

6 مانند رکابت رو بر پای تو می‌مالم باشد که به دست افتد یک روز عنان تو

7 لاف از سخن شیرین دیگر نزنم پیشت کین لفظ نمی‌زیبد الا ز زبان تو

8 آشفته شوم هر دم بر صورت زیبایی باشد که نشان یابم روزی ز نشان تو

9 اکنون که به شیدایی چون اوحدی از غفلت در دام تو افتادم، جان من و جان تو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر