-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو مگذار تن مارا لاغر چو میان تو
2 چون سرو روان داری قدی به خرامیدن و آن روی چو گل خندان بر سرو روان تو
3 ابرو چون کمان سازی، تا تیر غم اندازی گر زخم خورم، باری، از تیر و کمان تو
4 هر چند فراخ آمد صحرای جهان بر من هر لحظه به تنگ آیم زان تنگ دهان تو
5 دل خواستهای از من، نتوان به تو دل دادن زیرا که: چو بگریزی کس نیست ضمان تو
6 مانند رکابت رو بر پای تو میمالم باشد که به دست افتد یک روز عنان تو
7 لاف از سخن شیرین دیگر نزنم پیشت کین لفظ نمیزیبد الا ز زبان تو
8 آشفته شوم هر دم بر صورت زیبایی باشد که نشان یابم روزی ز نشان تو
9 اکنون که به شیدایی چون اوحدی از غفلت در دام تو افتادم، جان من و جان تو