1 خنده شیشه رساند زغم آواز به من راز گوید ز جنون سلسله ساز به من
2 بس که دیوانگی از چشم تو دیده است دلم می فروشد ز خیال نگهت ناز به من
3 هرگز آن چشم سیه گرم نبیند سویم که ندانسته دلم را بدهد باز به من
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را
1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
1 پری گشته آیینه دار هوا توان دیدن از روی کار هوا
2 چرا مست و مجنون نباشد کسی هوای بهار و بهار هوا