- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند دل بیمار من از درد تو نالان تا چند
2 از پی یافتن روز وصالت چون شمع خویشتن سوختن اندر شب هجران تا چند
3 زآرزوی لب خندان تو هر شب ما را خون دل ریختن از دیده گریان تا چند
4 گل خندانی و ما در غم تو گریانیم آخر این گریه ما زآن لب خندان تا چند
5 آشکارا نتوانم که برویت نگرم عشق پیدا و نظر کردن پنهان تا چند
6 تو چو یوسف شده بر تخت عزیزی بجمال من چو یعقوب درین کلبه احزان تا چند
7 یک جهان بی خبر از مشرب وصلت سیراب قسم ما تشنگی از چشمه حیوان تا چند
8 دشمنان بهر تو ای دوست جفاگوی منند بردباری من و طعنه ایشان تا چند
9 سیف فرغانی از عشق تو سودایی شد خود نگویی تو که بیچاره بدین سان تا چند