- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حقه لعل لبش صد درد دارد در علاج او ز ما مستغنی و ما را باو صد احتیاج
2 مه بمحمل می رود منزل بمنزل غالبا ز آفتاب عارضت دارد تغیر در مزاج
3 عکس خالت هست در لوح بیاض دیده ام خوش نماتر ز ابنوسی کان بود پیوند عاج
4 سینه ام بشکاف و چشمم را بخونریزی در آر کار شاهانست فتح ملک تعیین خراج
5 کرده ام پنهان غم دل را ز خوف قطع سر می کند تاجر متاع خود نهان از بیم باج
6 رونق از عکس خطت دارد بیاض چشم من هست این روشن که سیم از سکه میگردد رواج
7 رفعت از خواهی فضولی چون فلک بی قید باش بر زمین زن گر ز خورشیدت بود بر فرق تاج