-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غم لعل ترا در سینه جا کردم که جان است این تمنای حیات جاودان دارم از آن است این
2 مکن لیلی وش من گوش بر افسانه مجنون حدیث درد من بشنو که به ز آن داستان است این
3 ز شرم صورت خوب تو می گردد پری پنهان چه حاجت من کنم اظهار این معنی عیان است این
4 لگدکوب رقیبت شد تن اندوه پروردم مگو تن پیش سگ افتاده مشتی استخوان است این
5 هوا از شاخ گل پیکان خونین می کشد گویا بدل خوردست تیر رشک قدت را نشان است این
6 قرارم برد رفتارت سرشکم ریخت گفتارت چه قد دلستان است آن چه لعل درفشان است این
7 فضولی میرسد هرشب به مه فریاد و افغانت شبی آن مه نمیپرسد چه فریاد و فغان است این