1 لا حول و لا قوة الا بالله چاقو داده است بر من آن غیرت ماه
2 دست ستم و زبان بدگویان را با این چاقو ببرم انشاء الله
1 کهن موبد پارسی دوش خواند ز تاریخ تازی مر این تازه حرف
2 که چون معتمد بست رخت رحیل ز ملک جهان معتضد بست طرف
1 سحر بشارتم از دور مهر و ماه آمد که گاه جشن همایون پادشاه آمد
2 نجوم ثابته در پرده افق یکبار نهان شدند و نهفتند رخ که ماه آمد
1 شکل انگیس و عقله ای فرزند متعلق به جرم کیوانست
2 و آنچه مخصوص مشتری باشد نصره الداخل است و لحیانست
1 آن قرص که داده بودی ای کبک خرام بردم به زبان همچو شکر بر بادام
2 چون طعم لب تو اندر او دانستم آنقدر مکیدمش که شد آب تمام
1 بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب نغمه خوان گشتند با لحنی خوش و صوتی عجیب
2 شور و فریاد و فغان در صحن باغ انداختند از صغیر و از نفیر و از هدیر و از نعیب