- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان شاهی بهشتست او که اندر وی بیابی هرچه می خواهی
2 اگرچه عاشقانش را بهشت اندر نظر ناید غلام هندوند اورا همه ترکان خرگاهی
3 ایا دنیا زتو گلشن بعشق تست جان درتن رخ پرنور تو روشن بنور صبغت اللهی
4 جفا باعاشقان کم کن که مر سلطان ظالم را درازی باشد اندر دست واندر عمر کوتاهی
5 الا ای طالب صادق اگر بر وی شدی عاشق کنون می ران که براسبی کنون می رو که بر راهی
6 چو داد بندگی دادی ستاندی خط آزادی کنون مطلق که در بندی کنون رسته که درچاهی
7 ازو او را خوه ای مسکین چو او داری همه داری زدریا در طلب زیرا زجو حاصل شود ماهی
8 وگر اورا همی خواهی ببر پیوند خود ازخود چو دربارت گهر باشد مکن با دزد همراهی
9 بپای عقل خود نتوان طریق عشق او رفتن که نتوان زرگری کردن بدست افزار جولاهی
10 برو ای سیف فرغانی زمانی دور شو از خود دمی کزخویشتن دوری زنزدیکان درگاهی