کشیم بارز کویت به سوی از سحاب اصفهانی غزل 186

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

کشیم بارز کویت به سوی یار دگر

1 کشیم بارز کویت به سوی یار دگر بر تو یابد اگر غیر بار بار دگر

2 من از جفای تو در کار جان سپردن و تو هنوز بهر هلاکم به فکر کار دگر

3 امید من ز تو امشب روا نشد گویا بود به راه تو چشم امیدوار دگر

4 اجل رسیده و وصل تو باز می طلبم من انتظار تو دارم تو انتظار دگر

5 به بزم وصل شبی بارده مرازان پیش که نخل حسن تو آرد به بار بار دگر

6 چنین سیه نکنی روز من اگر دانی که داری از پی امروز روزگار دگر

7 (سحاب) را به سگانش چه نسبت است کزو بقدر خود طلبد هر کس اعتبار دگر

عکس نوشته
کامنت
comment