کرد از خون جگر چرخ تنم از فضولی بغدادی غزل 240

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک

1 کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک که ز من گرد نیابد چو مرا سازد خاک

2 اثر باده نابست که در سر درد بی جهت نیست که می خیزد و می افتد تاک

3 همه دم بر سر من سنگ بلا می آرد مگر از آه دلم ریخت بنای افلاک

4 هست مضمون خط سبزه خاک لحدم آرزوی خط سبزی که مرا کرد هلاک

5 گر کنی ز آلایش می خود چه عجب هست دامان مسیح از همه آلایش پاک

6 چاک چاکست مرا سینه و مهر رخ او می زند تیغ دگر بر دل من از هر چاک

7 مردم چشم فضولی ز رخت یافته ذوق کم مباد از جهان مردم صاحت ادراک

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر