-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک که ز من گرد نیابد چو مرا سازد خاک
2 اثر باده نابست که در سر درد بی جهت نیست که می خیزد و می افتد تاک
3 همه دم بر سر من سنگ بلا می آرد مگر از آه دلم ریخت بنای افلاک
4 هست مضمون خط سبزه خاک لحدم آرزوی خط سبزی که مرا کرد هلاک
5 گر کنی ز آلایش می خود چه عجب هست دامان مسیح از همه آلایش پاک
6 چاک چاکست مرا سینه و مهر رخ او می زند تیغ دگر بر دل من از هر چاک
7 مردم چشم فضولی ز رخت یافته ذوق کم مباد از جهان مردم صاحت ادراک