کرد از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 24

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

کرد روزی عمر به رهگذری

1 کرد روزی عمر به رهگذری سوی جوقی ز کودکان نظری

2 همه مشغول گشته در بازی کرده هریک همی سرافرازی

3 هریکی از پس مصارعتی بنمودی ز خود مسارعتی

4 برکشیده برای خطّ و ادب جامه از سر برون به رسم عرب

5 چون عمر سوی کودکان نگرید حشمتش پردهٔ طرب بدرید

6 کودکان زو گریختند به تفت جز که عبدالله زبیر نرفت

7 گفت عمّر ز پیش من به چه فن تو بنگریختی بگفتا من

8 چه گریزم ز پیشت ای مُکرم نه تو بیدادگر نه من مُجرم

9 نزد آنکس که دید جوهر خود چه قبول و چه رد چه نیک و چه بد

10 میر چون جفت دین و داد بود خلق را دل ز عدل شاد بود

11 ور بود رای او سوی بیداد ملک خود داد سر به سر بر باد

12 نیک باشی ز دردسر رستی ور بدی جمله عهد بشکستی

13 چون گرفتی ز عدل توشهٔ خویش مرکب تو بود دو منزل پیش

14 آنچنان شو به حیرت آبادش که دگر یاد ناید از یادش

عکس نوشته
کامنت
comment