- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرد خور عشق دوست از افق دل ظهور ساحت جانرا گرفت پرتو الله نور
2 یوسف گل پیرهن آمده سوی وطن گوشه بیت الحزن گشته سرای سرور
3 مطرب شیرین مقال برد ز دلها ملال محو نمود از خیال صحبت غلمان و حور
4 شیخ که بودش بدوش منکرمی با خروش کین بردش عقل و هوش آن بود از قول زور
5 دیدمش از یکطرف ساغر مینا بکف خنده کنان از شعف آمده بر رقص و شور
6 گفتم ایا شیخ صاف کین بود از تو خلاف این عمل جلف صاف باشد از عقل تو دور
7 گفت که سرّ نهان گشته بعالم عیان جمله خلق جهان بر سر رقصند و شور
8 جمع شد از هر طرف منکر فضل و شرف پیش خر خوش علف قدوره اهل غرور
9 تا که شنید این سرود اهل عناد و حسود رفت بچرخ کبود عف عف کلب عقور