1 کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او کو وصل؟ که درد هجر بنشانم از او
2 کو یار؟ که گر پای خیالش به مثل بر دیده نهد دیده نگرانم از او
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت با کام جهان هم ز جهان کام توان یافت
2 دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد در آتش سوزنده چه آرام توان یافت
1 عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت
2 آخر چه معنی آرم از آن آفتابروی کو بوی خود به صبحدم از من دریغ داشت
1 طره مفشان که غرامت بر ماست طیره منشین که قیامت برخاست
2 غمزه بر کشتن من تیز مکن کان نه غمزه است که شمشیر قضاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به