1 کو همت عالئی که تا پست شوم کو نیستی ز خویش تا هست شوم
2 کی میگذرد بعاقلی عمر عزیز ای عشق بیار باده تا مست شوم
1 بیمار زارم انت الطبیب درد تو دارم انت الحبیب
2 از تست دردم گرد تو گردم درمان من کن انت الطبیب
1 میتوان برداشت دل از خویش و شد از جان جدا لیک مشکل میتوان شد از بر یاران جدا
2 صحبت یاران خوشست و الفت یاران خوشست این دو با هم یارباید این جدائی آن جدا
1 مرا که دل زغم معصیت ورق و رقست امید نور تجلی زحق طبق طبق است
2 غمم ازو بود و شادمانی دل او زیمن دوست همه درد من بیک نسق است