- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جنون کو تا نثار دل کنم آشفته رایی را زعریانی لباس تازه بخشم خود نمایی را
2 خورد نیش آنکه تأثیر محبت از هوس جوید به شهد موم کی بخشند نفع مومیایی را
3 شوم نومیدتر چندانکه بینم بیشتر سویش تماشا پرده پوشد جلوه حسن خدایی را
4 اگر ننمود عارض دیده بیدار می باید درون پرده دارد حسن شوخش خود نمایی را
5 به بازار وفا گر خود فروشان را گذار افتد به نرخ کیمیا گیرند جنس ناروایی را
6 اجل هم جان به منت می گرفت از کشته نازت گر از چشم تو می آموخت کافر ماجرایی را
7 تغافلهای چشمش از شراب لطف خالی نیست به مستی می دهد پیمانه صبر آزمایی را
8 به دام عشق هر نقش پر من چشم بیداری است نبینم تا ابد خواب پریشان رهایی را
9 اسیر از رغم زاهد ساغر سرشار می خواهد که موج باده شوید سرنوشت پارسایی را