- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کو بقاگر نفستگشت مکرر پیدا پا ندارد چو سحر، چندکنی سر پیدا
2 صفر اشکال فلک دوری مقصد افزود وهم تازیدکه شد حلقهٔ آن درپیدا
3 شاهد وضع برودتکدهٔ هستی بود پوستینیکه شد از پیکر اخگر پیدا
4 جرم آدم چه اثر داشتکه از منفعلی گشت در مزرع گندم همه دختر پیدا
5 میکشان جمله شبی دعوت زاهدکردند چوب در دست شد از دور سر خر پیدا
6 مگذر از فیض حلاوتکدهٔ مهر و وفاق خون چو شد شیرکند لذت شکرپیدا
7 مقصد عشق بلند است زافلاک مپرس نشئه مشکلکه شود از خط ساغر پیدا
8 قدرت تربیت از بازوی تهدید مخواه به هوس بیضه شکستن نکند پر پیدا
9 دیدهٔ منتظران تو به صدکوشش اشک روغنی کرد ز بادام مقشر پیدا
10 فقر درکسوت اظهار هنر رسواییست آخرآیینه نمدکرد ز جوهرپیدا
11 شخص تمثال دمید از هوس خودبینی چه نمود آینهگرکرد سکندر پیدا
12 خلقی ازضبط نفس غوطه به دل زد بیدل قعر این بحر نگردید ز لنگر پیدا