- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست هرجا مژه بلندکنی بارگاه اوست
2 دل را برون زخود همه یکگام رفتنیست گر برق ناله نیست نگه شمع راه اوست
3 اقبال خاکسار محبت ز بس رساست گرد شکسته نیز درتن رهکلاه اوست
4 ای بیخبر ز صافدلان احتراز چیست زنگیست آنکه آینه روز سیاه اوست
5 تا راه عافیت سپری، مشق عجزکن آتش همان شکستن رنگش پناه اوست
6 از ریشهکاریِ دل وحشت ثمر مپرس هرجا، ز خود برآمدهای هست، آه اوست
7 زان دمکه مه به نسبت رویت مقابل است باریکی هلال لب عذرخواه اوست
8 مشکلکه دل شکیبد از آیینهداریش خورشید هم ز هالهپرستان ماه اوست
9 حسرت شهیدیام به هوس داغ کرده است در خاک و خون سری که ندارم به راه اوست
10 امشب عیار حسرت بیدل گرفتهایم هر اشک بوتهای زگداز نگاه اوست