1 بدان که حضرت اعلی نمی توان دانست ز ذات او به جز اسما نمیتوان دانست
2 هر آنچه ممکن دانستن است دانستیم ولی حقیقت او را نمی توان دانست
1 رند مستی جو دمی با او برآ از در میخانهٔ ما خوش درآ
2 مجلس ما را غنیمت می شمر زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا
1 در محیط عشق ما گوهر طلب هفت دریا را نجو دیگر طلب
2 عود دل در مجمر سینه بسوز آنچنان عودی در این مجمر طلب
1 عین دریائیم و دریا عین ما نیست ما را ابتدا و انتها
2 بر در میخانه مست افتاده ایم خانهٔ ما خوشتر از هر دو سرا