1 ای شاه کجا گرم کنی بارهٔ بور صدگور بیفکنی به یک بار به زور
2 گر بهمن و بهرام برآیند ازگور گویند که کار توست افکندن گور
1 آن خداوندی که او بر پادشاهان پادشاست مستحق عُدّت و مجد و جلال و کبریاست
2 گر به دل خدمت کنی او را سزای خدمت است ور بهجان اورا ثناگویی سزاوار ثناست
1 به گل یاسمن دوش پیغام داد که از ابر خشنودم از باد شاد
2 که در باغها روی و موی مرا بیاراست ابرو، بپیراست باد
1 تاج دنیا و دین خداوند است در همه کارها خردمندست
2 در خراسان و در عراق امروز کیست کاو را به زهد مانندست