خواجه سلام علیک آن لب چون از سنایی غزنوی غزل 339

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین

1 خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین توشهٔ جانها در آن گوشهٔ شبپوش بین

2 پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین

3 گردش ایام دوش تعبیه‌ای ساختست سوختهٔ عشق باش ساختهٔ دوش بین

4 برگذر و کوی او غرقه چو من صد هزار عاشق جانباز بین مرد کفن‌پوش بین

5 گوش مینبار و آن نغمه و دستان شنو دیده برانداز و آن خط و بناگوش بین

6 در بر تنگ شکر مار جهانسوز بین بر سر سنگ سیاه صبر جگرجوش بین

7 گر چه دل ریش ما بر سر سودای اوست بر دل او یاد ما جمله فراموش بین

8 صف زده در پیش او خلق خروشان شده تن زده آن ماه را فارغ و خاموش بین

9 بهرهٔ ما دیده‌ای ناله و فریاد ازو بهرهٔ هر ناکسی بوسه و آغوش بین

10 ساقی فردوس را از پی بازار او بر در میخانه‌ها بلبله بر دوش بین

11 زلفش یکسو فگن و آنگه در زیر زلف جان سنایی ز عشق خسته و مدهوش بین

عکس نوشته
کامنت
comment