- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواجه سلام علیک کو لب چون نوش او پستهٔ دربار او لعل گهر پوش او
2 کی به اشارت ز دور چشم ببیند لبش زان که نداند همی شکل لبش هوش او
3 چشم کجا بیندش از ره صورت از آنک هست نهان جای عقل در لب خاموش او
4 جای فرشتست و دیو چشم قوی خشم او حجلهٔ عقلست و جان گوش سخن کوش او
5 گشت پر از ابرویم چشم جهانی از آنک خرمن مهرست و ماه قند ز شب پوش او
6 مایه قهرست و لطف ناوک دلدوز او پایهٔ کفرست و دین جوشن و شب پوش او
7 از سر شوخی و ناز برکشد او چشم تو گر تو ز زور و دروغ بر نکشی گوش او
8 دی چو سناییش دید نیک بر بندگیش تا به ابد مانده گیر غاشیه بر دوش او
9 در هوس هجر او دوزخیانند خلق شاه بهشتست و بس از بر و آغوش او
10 سلطان بهرامشاه آنکه بود روز صید کرکس و شیر فلک پشه و خرگوش او