1 برادر خواجه عادل طاب مثواه پس از پنجاه و نه سال از حیاتش
2 به سوی روضهٔ رضوان سفر کرد خدا راضی ز افعال و صفاتش
3 خلیل عادلش پیوسته بر خوان وز آنجا فهم کن سال وفاتش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 روز وصلِ دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران، یاد باد
2 کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
1 منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
2 گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است
1 هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد هر پاکروی که بود تردامن شد
2 گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن شد
1 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
2 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **