خرم آن بقعه که آرامگه یار از سعدی شیرازی غزل 49

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست

1 خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست

2 من در این جای همین صورت بی‌جانم و بس دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

3 تنم اینجاست سقیم و دلم آنجاست مقیم فلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاست

4 آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست

5 درد دل پیش که گویم غم دل با که خورم روم آنجا که مرا محرم اسرار آنجاست

6 نکند میل دل من به تماشای چمن که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست

7 سعدی این منزل ویران چه کنی جای تو نیست رخت بربند که منزلگه احرار آنجاست

عکس نوشته
کامنت
comment