خرام سر و تو جان را از بابافغانی شیرازی غزل 73

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

خرام سر و تو جان را حیات دمبدمست

1 خرام سر و تو جان را حیات دمبدمست نهال قد ترا آب خضر در قدمست

2 خوشم بنقش جمالت که در صحیفه ی حسن مراد از قلم آفرینش این رقمست

3 بغیر آن رخ چون گل که تا ابد باقیست نظر به هر چه درین باغ می کنم عدمست

4 یکی هزار شد آشوب حسنت از خط سبز فغان ز خامه ی صنع، این چه شیوه ی قلمست

5 به ماه روی تو این آزرو که من دارم هزار سال اگر بینمت هنوز کمست

6 بناز بر مگذر از دعای اهل نیاز که جلوه ی گل و سرو از نسیم صبحدمست

7 بزخم تیر جفا از حریم حرمت تو برون نرفت فغانی که صید این حرمست

عکس نوشته
کامنت
comment