- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خسرو من! بگذر از بن گفتگوی نیکی خویش و بد مردم مگوی
2 چشم تو از عیب تو دیدن تهی است از دگری پرس که عیب تو چیست
3 چشم بخود باز مکن چون خسان بین سوی خود لیک به چشم کسان
4 پیل طلب کرد، شه، پیل زور کاورد آن بی نمکان را به شور
5 همچو کمان پر خم و تیر از میان تیر ستاده است و کمانش روان
6 از رخ خود، پیش تو، خاقان چین صورت چین کرده بروی زمین