1 خورشید چو بیند ای ملک رای تورا وین فر و جمال عالم ارای تورا
2 جوینده شود بزمگه و جای تو را تا سجده برد خاککف پای تورا
1 چو آتش فلکی شد نهفته زیر حجاب زدود بست فلک بر رخ زمانه نقاب
2 درآمد از در من برگرفته دلبر من ز روی خویش نقاب و ز موی خویش حجاب
1 شهی که گوهر و دینار رایگانی داد هرآنچه داد خدایش خدایگانی داد
2 عزیزکرد بدو دین و داد و بگزیدش به دین و دادش ده چیز و رایگانی داد
1 این چه شادی است که زو در همه عالم خبرست وین چه شکرست که زو در همه عالم اثرست
2 این چه بادست که او را ز نعیم است نسیم وین چه ابرست که او را ز سعادت مَطَرست