خیز تازین خاکدان بیرون از فیض کاشانی غزل 702

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

خیز تازین خاکدان بیرون رویم

1 خیز تازین خاکدان بیرون رویم زین سرای مردگان بیرون رویم

2 زنده گردیم از حیات جاودان زینجهان جان ستان بیرون رویم

3 راست از هم صحبتیهای کجان همچو تیری از کمان بیرون رویم

4 تا شویم الا بما شاء را محیط زین محیط آسمان بیرون رویم

5 گوهر بحر یقین آید بکف گر ز صحرای گمان بیرون رویم

6 بی‌نشان از بی‌نشان آگه شویم بی‌نشان گر از نشان بیرون رویم

7 خیز تا بر موطن اصلی رسیم از مقام سالکان بیرون رویم

8 خیز تا از مغز جان روغن کشیم پس ز روغن شعله سان بیرون رویم

9 در بلا و در ولا قربان شویم از تن و جان و جهان بیرون رویم

10 فیض تا چند از مکان و لامکان از مکان و لامکان بیرون رویم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر