1 خواجه یک هفته اضطرابی داشت دو شش افتاد چرخ ازرق را
2 رفت و رنگ زمانه پیش آورد تا کشد خواجهٔ مزبق را
3 زیبقی را به رنگ باید کشت که به حنا کشند زیبق را
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 در عشق تو عافیت حرام است آن را که نه عشق پخت خام است
2 کس را ز تو هیچ حاصلی نیست جز نیستیی که بر دوام است
1 بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت صد بار فغان کردم و یکبار نپذرفت
2 از دست غم هجر به زنهار وصالش انگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
1 چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
2 بپویم بو که در گنجم به کویت بجویم بو که دریابم جمالت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **