-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاقانیا ز نان طلبی آب رخ مریز کان حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند
2 آدم ز حرص گندم نان ناشده چه دید با آدمی مطالبهٔ نان همان کند
3 بس مور کو به بردن نان ریزهای ز راه پی سودهٔ سان شود و جان زیان کند
4 آن طفل بین که ماهیکان چون کند شکار بر سوزن خمیده چو یک پاره نان کند
5 از آدمی چه طرفه که ماهی در آب نیز جان را ز حرص در سر کار دهان کند