-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاقانیا به جاه مشو غره غمروار گر خود به جاه بهمن و جمشیدی از قضا
2 کاندر جهان چو بهمن و جمشید صد هزار زادند و مرد و کار جهان هم بر آن نوا
3 رفت آنچه رفت و روی زمین همچنان نژند بود آنچه بود و پشت فلک همچنان دو تا
4 نه در نبات این بدلی آمد از قدر نه در نجوم آن خللی آمد از قضا
5 ما و تو بگذریم و پس از ما بسی بود دور فلک به کار و قرار زمین بجا
6 و آخر به نفخ صور کند قهر کردگار بند فلک گسسته و جرم زمین هبا