1 خاقانیا قبول و رد از کردگار دان زو ترس و بس که ترس تو پا زهر زهر اوست
2 دیوان فرشتگانند آنجا که لطف اوست مردان، مخنثانند آنجا که قهر اوست
3 هر حکم را که دوست کند دوستدار باش مگریز و سر مکش همه شهر شهر اوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 در عشق تو عافیت حرام است آن را که نه عشق پخت خام است
2 کس را ز تو هیچ حاصلی نیست جز نیستیی که بر دوام است
1 چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
2 بپویم بو که در گنجم به کویت بجویم بو که دریابم جمالت
1 بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت صد بار فغان کردم و یکبار نپذرفت
2 از دست غم هجر به زنهار وصالش انگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **