-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاقانیا ز دل سبکی سر گران مباش کو هر که زادهٔ سخن توست خصم توست
2 گرچه دلت شکست ز مشتی شکسته نام بر خویشتن شکسته دلی چون کنی درست
3 چون منصفی نیابی چه معرفت چه جهل چون زال زر نبینی چه سیستان چه بست
4 مسعود سعد نه سوی تو شاعری است فحل کاندر سخنش گنج روان یافت هر که جست
5 بر طرز عنصری رود و خصم عنصری است کاندر قصیدههاش زند طعنههای چست
6 آتش ز آهن آمد و زو گشت آهن آب آهن ز خاره زاد و از او گشت خاره سست
7 فرزند عاق ریش پدر گیرد ابتدا فحل نبهره دست به مادر برد نخست
8 حیف است این ز گردش ایام چاره نیست کاین ناخنه به دیدهٔ ایام ما برست