1 خاقانی اگر ز خود نهی گام برون مهرهات شود از ششدر ایام برون
2 تا یک نفست آمدن از کام برون مرغ تو پریده باشد از دام برون
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 عذر از که توان خواست که دلبر نپذیرد افغان چه توان کرد که داور نپذیرد
2 زرگونهٔ من دارد و گر زر دهم او را ننگ آیدش از گونهٔ من زر نپذیرد
1 میخور که جهان حریف جوی است آفاق ز سبزه تازه روی است
2 بر عیش زدند ناف عالم اکنون که بهار نافه بوی است
1 سر و زر کو که منت یارم جست فرصت آمدنت یارم جست
2 بن مویی ز دلم کم نشود سر موئی ز تنت یارم جست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به