1 خاقانی از آن شاه بتان طمع گسست در کار شکستهای چو خود دل دربست
2 پروانه چه مرد عشق خورشید بود کورا به چراغ مختصر باشد دست
1 تیره زلفا بادهٔ روشن کجاست دیر وصلا رطل مرد افکن کجاست؟
2 جرعه زراب است بر خاکش مریز خاک مرد آتشین جوشن کجاست؟
1 انصاف در جبلت عالم نیامده است راحت نصیب گوهر آدم نیامده است
2 از مادر زمانه نزاده است هیچکس کوهم ز دهر نامزد غم نیامده است
1 ای که هر دم ز تبت خلقت صد شتر بار مشک در سفرند
2 گردن اشتران دهی پر زر به کسانی که سرور هنرند