خضر اگر آب حیات آورد، خون از قدسی مشهدی غزل 369

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ام

1 خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ام هرچه پیش آمد، ز بخت واژگون دانسته‌ام

2 روز از روزم بتر شد، شوق بر شوقم فزود هرچه ناصح خواند در گوشم، فسون دانسته‌ام

3 دید اندک گرمی‌ای از غیر، از من پا کشید دوست از دشمن نمی‌داند، کنون دانسته‌ام

4 تا دماغم را سر زلفت پریشان کرده‌است عقل اگر کرده‌ست تدبیری، جنون دانسته‌ام

5 از دل من بهر دلهای دگر غم می‌بری از دلم این غم نخواهد شد برون، دانسته‌ام

6 با غم دنیا، غم دوری ندارد نسبتی می‌کند قدسی مرا این غم زبون، دانسته‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment