کو مطربی که مست شوم از بابافغانی شیرازی غزل 340

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

کو مطربی که مست شوم از ترانه اش

1 کو مطربی که مست شوم از ترانه اش دامن کشم ز صحبت عقل و بهانه اش

2 امشب حکیم مجلس ما شرح باده گفت چندانکه چشم عقل غنود از فسانه اش

3 خاک در سرای مغانم که تا ابد خیزد صدای بیغمی از آستانه اش

4 ساقی سحر بگوشه ی میخانه برفروخت شمعی که آفتاب بود یک زبانه اش

5 دریاب نقد وقت که جم با وجود جام تا رفت، در حساب نیارد زمانه اش

6 بی برگ شو که آنکه جهان را دهد فروغ شاید که شب چراغ نباشد بخانه اش

7 صیدیست بس بلند نظر دل که در ازل بر آفتاب تعبیه شد دام و دانه اش

8 یا رب چه باده خورده فغانی ز جام عشق کز یاد رفته است غم جاودانه اش

عکس نوشته
کامنت
comment