- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کو مطربی که مست شوم از ترانه اش دامن کشم ز صحبت عقل و بهانه اش
2 امشب حکیم مجلس ما شرح باده گفت چندانکه چشم عقل غنود از فسانه اش
3 خاک در سرای مغانم که تا ابد خیزد صدای بیغمی از آستانه اش
4 ساقی سحر بگوشه ی میخانه برفروخت شمعی که آفتاب بود یک زبانه اش
5 دریاب نقد وقت که جم با وجود جام تا رفت، در حساب نیارد زمانه اش
6 بی برگ شو که آنکه جهان را دهد فروغ شاید که شب چراغ نباشد بخانه اش
7 صیدیست بس بلند نظر دل که در ازل بر آفتاب تعبیه شد دام و دانه اش
8 یا رب چه باده خورده فغانی ز جام عشق کز یاد رفته است غم جاودانه اش