1 خیره کشا، بد کنشا، ظالما! این همه نیکان مکش و بد مکن
2 نیست شفیعت که گوید مکش نیست حریفیت که گوید مکن
1 آنها که محققان راهند در مسند فقر پادشاهند
2 در رزم، یلان بینبردند در بزم، سران بیکلاهند
1 حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد یا جز غم عشق تو در دل هوسی باشد
2 کس چون تو نشان ندهد در کل جهان لیکن چون این دل هر جائی هر جای بسی باشد
1 تیره زلفا بادهٔ روشن کجاست دیر وصلا رطل مرد افکن کجاست؟
2 جرعه زراب است بر خاکش مریز خاک مرد آتشین جوشن کجاست؟